بسم اللّٰه الرحمن الرحیم
گر چه در چشمان تو عمری فقط تردید بود
آنچه در قلبم همیشه داشتم امّید بود
توی دنیا لحظه ای را با تو بودم ، بعد آن
تا قیامت بر سر آن لحظه ها تشدید بود
با تو شیطان هم خیال سجده دارد در سرش
ما همه سیّاره و چشمان تو خورشید بود
بس که شیرین است و خوش موسیقی گفتار تو
هر زمان نام مرا بردی همان دم عید بود
زیر بار وسوسه این توبه را خواهم شکست
بی گمان لب هایت آن میوه که حوّا چید بود
با سخن چینان بگویید او نمی افتد ز چشم
او تمام آنچه که چشمان من می دید بود
توی خوابم دیده ام لب های تو پژمرده است
بی گمان تعبیر خوابم «نیل می خشکید» بود
زندگی دور از تو عمری بازی ام داده است ؛ باز
آنچه در قلبم همیشه داشتم امیّد بود
"محمدرضا مهدیزاده"
پ ن : بیش از دو سال پیش این غزل رو سرودم ، بیت مطلع و مقطع و چهارم رو فی الحال و هنگام ویرایش به غزل اضافه کردم . هر چند هنوز نیاز به ویرایش داره .
درباره این سایت