برشی از غزل حضرت سعدی 


ما گدایان خیل سلطانیم 

شهربند هوای جانانیم 


بنده را نام خویشتن نبود 

هر چه ما را لقب دهند آنیم 


گر برانند و گر ببخشایند 

ره به جای دگر نمی دانیم 


چون دلارام می زند شمشیر 

سر ببازیم و رخ نگردانیم 


دوستان در هوای صحبت یار 

زر فشانند و ما سر افشانیم 


مر خداوند عقل و دانش را 

عیب ما گو مکن که نادانیم 


هرچه گفتیم جز حکایت دوست 

در همه عمر از آن پشیمانیم 


سعدیا بی وجود صحبت یار 

همه عالم به هیچ نستانیم 


ترک جان عزیز بتوان گفت 

ترک یار عزیز نتوانیم 


التماس دعا :) 



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آَشپزی های دلچسپ Chris Radshid ربات رایگان مدیریت گروه Alexandra آب و آینه هیدرولیک آسانسور ایرانیان sfghfdgf فناوری و تلویزیون دیجیتال